در دادگاه عشق ،
قسمم قلبم بود ،
وکیلم دلم
و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان....
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد...
و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار !
از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم.....
و من گفتم به تو بگویند :
دوستت دارم !